۱۳۹۰ اردیبهشت ۸, پنجشنبه

اصلاح طلبی در بالاترین و اصلاح طلبی در فضای سیاسی ایران

اصلاح طلبان در ایران همواره از سوی متقدان حکومت ایران در معرض نقد و بعضا نفی بوده اند. در مقابل اپوزیسیونی که به ساخت قدرت هیچ راهی ندارد و از قضا چندان هم در معرض هزینه ها قرار ندارد و از میدان منازعات دور است، خود را از همه این ایرادات منزه می داند و رویکردی سرسختانه و شجاعانه و مستقل می گیرد و نوعا هر گونه مذاکره با بافت قدرت را از پیش رد می کند. در این نوشته قصدم داوری ارزشی نسبت به این طیف ها نیست، که هر یک از این طیف ها در عین وارد بودن برخی نقدها، در جایگاه خود ارزشمند و دارای کارکردی خاص می باشند. آنچه بیشتر مورد نقد این نوشته هست ارتباط این طیف ها با هم و به خصوص رویکرد اپوزیسیون خارج ازحاشیه قدرت به اصلاح طلبان حاشیه قدرت است. 

با توجه به اینکه مخاطب این بحث، دوستانی هستند که در فضای مجازی فعالیت دارند و نوعا در سایت بالاترین هم مشغولیت دارند و یا در جریان بحث های مربوط به این وب سایت هستند، این نوشته تلاش خواهد داشت که به بحث عینیت بخشد چرا که بحث های انتزاعی شاید آنقدر که باید ملموس نیستند و نهایتا از آنجا که هر یک از طرفین ادله خاص خودش را دارد، نتیجه گیری از اینگونه بحث ها را دشوار می سازد.

با این مقدمه، برای آنکه تجربه یک فضای سیاسی را به تصویر کشیم، بگذارید تصور کنیم مجموعه کاربران سایت بالاترین، اعضای جامعه ای را تشکیل می دهند که دوری و نزدیکی از هرم مدیریتی سایت بر مواضع آنها نسبت به این مجموعه تاثیرگذار است.  در این مجموعه از مدتها قبل افرادی در داخل سایت به سیاست های مدیریتی بالاترین اعتراض داشتند. تعدادی از این افراد یا خودشان قهر کردند و یا از مجموعه حذف شدند. این رفتارها ادامه داشت تا اینکه پس از کش و قوس بر سر حذف لینک های مذهبی، نهایتا داستان به توقیف فله ای حسابهای کاربری در آذرماه سال گذشته ختم شد. از اینجا به بعد بود که انتقادات از مدیریت سایت به شدت بالا گرفت، امید به اصلاح روش های مدیریتی سایت بالاترین از دست رفت، و رفتار ناصحیح مدیریت سایت در روند مذاکرات و به هم زدن میز مذاکرات نهایتا به سلب اعتماد کاربران منجر شد و سبب گردید که گروه زیادی از کاربران نسبت به این رفتارها معترض شوند. بررسی رفتارهای معترضین این جامعه، در نسبتی نزدیک با رفتارهای گروههای منتقد و مخالف حکومت ایران قابل شبیه سازی است. در راستای این شبیه سازی، اگر معدود کسانی که با حفظ اعتراضات خود حاضر نشدند به بالاترین برگردند را از بقیه جدا کنیم، آنچه که می ماند اصلاح طلبان جامعه بالاترین هستند که هر یک به بهانه ای به بالاترین برگشتند: یکی برای اصلاح امور و دیگری برای اقامه مصلحتی بزرگتر.  شاید شکافتن موضوع بیشتر از این موجب دلگیری دوستان شود و لذا از شبیه سازی تک تک المانهای اصلاح طلبان جامعه بالاترین و اصلاح طلبان در فضای سیاسی ایران خودداری می کنم. اما نقد من به چندگانگی معیارها در نظام ارزشی و قضاوت های ماست.  تعداد زیادی از این دوستان در مقابل اصلاح طلبان حکومت ایران موضعی به شدت انتقادی دارند اما وقتی خود در فضای تجربه ای مشابه قرار می گیرند رفتارهای مشابه را بروز می دهند. برای روشن شدن موضوع لازم به ذکر است است که از نظر نگارنده، مذاکره پشت پرده، روی پرده، بدون پیش شرط، با پیش شرط، انعطاف در شروط و رفتارهای اصلاح طلبانه بسته به شرایط به نفسه مذموم نیست. اما آیا دوستانی که در تجربه بالاترین چنین کردن، در قضاوت های سیاسی شان نیز بر همین سیاق عمل می کنند؟

از دوستانی که بازگشتند بگذریم، به دوستانی می رسیم که که خود بازنگشتند اما این حق را برای آنها که بازگشتند قائل گردیدند که هر کس با توجه به ادله ای که دارد و مصالحی که در نظر می گیرد نسبت به بازگشت یا عدم بازگشت به بالاترین تصمیم گیری کند.  بارها کسانی که به بالاترین برگشته اند مورد انتقاد قرار گرفتند و به سبب عدم پایبندی به شرط هایی که مثلا در بیانیه آخر برای بازگشت اعلام گردید مورد اعتراض واقع شدند. اما بسیاری از دوستان که خود به بالاترین بازنگشته اند این انتقادات را وارد ندانستند و به منتقدین متذکر شدند که افراد در تصمیم گیریهایشان مختارند و هر کس می تواند با ادله شخصی خودش نسبت به بازگشت یا عدم بازگشت تصمیم گیری کند. این نحوه برخورد نوعا ستودنی است. چه بسا افرادی که به بالاترین برمی گردند این عمل را در چهارچوب فکری خود موجه ببینند به این دلیل که مثلا می توانند مصالحی بزرگتر را بدست بیآورند و یا شاید به زعم خود می توانند شرایط اصلاح مدیریت بالاترین را بوجود بیاورند و یا تحولاتی دیگر را منجر شوند. اما آیا این دوستان در تجربه های مشابه نیز بر همین سیاق عمل می کنند؟

در واقع تجربه ای که گروههای مخالف مدیریت بالاترین بروز دادند، تجربه قرار گرفتن در یک فضای اعتراضی  واقعی بود. سعی کنیم از این تجربه عینی در قضاوتهای ذهنی مان استفاده کنیم. اگر چنین کنیم، درک معادلات فضای سیاسی ایران به قطع یقین آسانتر و منصفانه تر خواهد بود.

پی نوشت 1: احتمالا اولین نقد به این نوشته این خواهد بود، که فضای سیاسی ایران با فضای جامعه بالاترین متفاوت است. به نظر من توجیه مناسبی نیست. اگر دقت کنیم جامعه ایران با جامعه کاربران بالاترین، مشابهت های زیادی دارد. اگر به طور کامل هم منطبق نباشند، شبیه سازی خوبی را بدست می دهند.

۱۳۹۰ اردیبهشت ۱, پنجشنبه

نقدی بر حاشیه های مصاحبه نوشابه امیری با رسا

مصاحبه جالب توجه خانم امیری با سعید تاجیک و پیامدهای آن، به مصاحبه ایشان با رسانه رسا منجر شد که خود خالی از حاشیه نبود. داستان از این قرار است که نحوه انعکاس تصویر خانم امیری، کمی سوال برانگیز بود  و پیش زمینه های قبلی که درباره رسانه رسا وجود داشت سبب گردید که بهانه ای جدید برای نفی این رسانه  و تحت تاثیر قرار گرفتن موضوع اصلی فراهم شود. تا این جای بحث، چیز عجیب و غریبی رخ نداده و این حاشیه ها متاسفانه عادت روزمره ما در بحث های حاشیه ای جنبش شده است و به قول معروف حکایت ملانصرالدین است که با پسرش به شهری سفر می کرد و به هر طریقی که مسافرت می کردند، مردمان بهانه ای برای مسخره کردنشان پیدا می کردند.


 موضوع در واقع زمانی جالب می شود که یکی از روزنامه نگاران روزآنلاین در صفحه فیس بوک خانم امیری از ایشان می پرسد "موهاتون چی شد؟" و ایشان نیز در پاسخ می گوید: " والا چی بگم!!! براشون ایمیل زدم که دیگه گناهان من را نپوشانند و مرا پشت ضریح امام دوازدهم نگذارند."   این موضوع و این واکنش در رسانه ها و شبکه های اجتماعی دیگر (+، +، +، + ) به سرعت پخش می شود و موضوع تخریب رسانه رسا  قرار می گیرد.
شخصا به خانم امیری حق می دهم که اگر به خاطر پوشاندن موی سرشان، ایشان را درآن ضریح کذایی پیچانده باشند ناراحت شوند و معترض باشند. نه امروز، بلکه همانروز که تصویر ایشان از رسا پخش شد به این موضوع حساس شدم و درباره این موضوع تحقیق کردم و به نتایج زیر دست پیدا کردم:
1-      این ضریح کذایی قاب تصویری رسانه رسا بوده که بعضا برای نشان دادن تصویرمصاحبه کنندگانش استفاده می کند. لذا استفاده از آن قاب تصویری در مصاحبه با خانم امیری طبق عرف آن رسانه بوده و امری غیر اخلاقی نمی تواند تلقی شود هر چند که آن قاب، چندان هم زیبا و حرفه ای نیست.
2-      این ضریح فقط برای خانم های غیرمحجبه استفاده نشده است، بلکه پیش از این حتی برای مصاحبه با آقایان نیز استفاده می شده است. (+ ، +، +، +) و حتی در این مصاحبه (+) عمامه محسن کدیور هم پوشانده شده است.

 
3-      پیش از این، رسانه رسا خانم های غیر محجبه از جمله همکار دیگر ایشان از روزنامه روز آنلاین یعنی خانم فرشته قاضی را بدون سانسور موی ایشان نشان داده است. (+)

4-   از خانم امیری عکس های چندانی در فضای وب منتشر نشده است. معروفترین عکس ایشان همان عکسی است که خود ایشان   در روزآنلاین منتشر نموده، که در آن عکس هم بخش زیادی از موی سر ایشان خود به خود پوشانده شده است.
5-      این اولین مصاحبه خانم امیری با رسا نبوده و پیش از این نیز ایشان با همین قالب ضریح و با همین تصویر با رسانه رسا مصاحبه کرده است (+). پس ایشان با علم به این موضوع که رسا ممکن است از این قالب تصویری استفاده کند با این رسانه مصاحبه کرده است. در واقع خانم امیری اگر در دفعه اول فاقد چنین انتخابی بوده، دفعه دوم که با رسا مصاحبه نموده است با علم و اختیار کامل بوده است و اعتراض ایشان به این قالب تصویری  و ادعای تحمیل سلیقه چندان هم وارد نیست.
در مجموع، برداشت شخصی نگارنده این است که آن ضریح کذایی لزوما به مقصود سانسور نمودن موی خانم امیری نبوده و مسایلی مهمتر از موی ایشان در اصل مصاحبه با رسا و مصاحبه قبلی ایشان با سعید تاجیک وجود دارد که حیف است در میان این هیاهوها گم شود. شخصا  از خوانندگان همیشگی رسانه روزآنلاین و روزنامه نگارانی همچون خانم نوشابه امیری هستم و مشی معتدل و در عین حال پیگیرانه ایشان و همکارانشان را می ستوده ام. طرح این موضوع و نقد مختصری که بر ایشان داشتم نیز بر اساس همین توقعات و انتظارات بوده است. در این وانفسای حاضر که عرصه  بر همه رسانه ها و فعالین داخل و خارج تنگ شده است، شاید بهتر آن باشد که این حاشیه ها را تا آنجا که امکان دارد به حداقل برسانیم و اجازه ندهیم که اهداف اصلی در این میانه گم و پنهان شوند. می توان امیدوار بود که در سایه چنین رویکردی رسا، روزآنلاین و بقیه رسانه ها با رفع نقص های موجود هر یک بتوانند از منظر خود نقشی در گسترش آگاهی داشته باشند و کمکی به پیشبرد جنبش های آزادیخواهانه در ایران داشته باشند.