۱۳۸۹ بهمن ۳, یکشنبه

تحلیلی بر حوادث اخیربالاترین/ قسمت دوم: آیا شرایط برای بازگشت به بالاترین فراهم شده است؟

اکنون بیش از یک ماه از پروژه حذف ها می گذرد. اولین نتیجه آن حذف ها افت کیفی بالاترین بوده است. به عنوان مثال در اثر دلزدگی کاربران و ترک بالاترین، حد نصاب داغ شدن لینک های سیاسی و اجتماعی به ترتیب از 65 و 60 به 39 و 30 تقلیل پیداکرده است.  از طرف دیگر اعتراض و واکنش گسترده کاربران باقی مانده، تحریم بالاترین و فشار رسانه ای در انتقاد از گسترش رفتارهای  حذفی بالاترین، بازگشایی سایت های جدید و رقیب برای بالاترین  نظیر ریشه ها و آزادگی، و قدرت گرفتن رقیب های قدیم بالاترین نظیر سبزلینک و دنباله  نهایتا منجر به این شد که  مدیریت بالاترین در اقدامی دیر هنگام و از سر اجبار به بازگشایی محدود حسابهای بسته شده اقدام کند. این بازگشایی محدود حسابها با صدور بیانیه سه قسمتی بالاترین  در  پاسخ به انتقادات وارده  همراه شد. در بخشی کوتاه از این بیانیه در لابلای انبوه توجیهات و طرح موراد غیرواقعی بصورت غیرمستقیم از حذف برخی از کاربران عذرخواهی ضمنی شده است. صرفنظر از اینکه آیا این بیانیه های سه قلو را که در کنار طرح اتهامات قبلی به دلجویی از برخی از کاربران نیز پرداخته شده را می توان عذرخواهی و تغییر رویه بالاترین تلقی نمود یا نه، در ادامه این نوشته به بررسی دو موضوع پرداخته شده است. اول مروری بر خواسته های کاربران حذف شده خواهیم داشت و سپس از طریق بررسی بیانیه های سه قلوی بالاترین، به این موضع خواهیم پرداخت که آیا شرایط برای بازگشت به بالاترین فراهم شده است یا خیر.
در آخرین بیانیه  که به امضای صد نفر از کابران معترض رسید، ضمن اعتراض به رفتار مدیریت بالاترین در تحریف واقعیات، به ارایه تصویر و روایتی واقعی از پروژه حذف ها پرداخته و نهایتا شرایط بازکشت به بالاترین را به شرح ذیل اعلام کردند:
1-      عذرخواهی از برخوردهای حذفی
2-       بازکردن حسابهای مسدود شده کاربران
3-       بازگرداندن لينکهايی که دستخوش حذف و سانسور گرديده اند
4-       ايجاد فضايی امن و بدور از دغدغه حذف و سانسور برای کاربران
5-      تضمين آزادی بيان
 با فرض خوشبینانه که بیانیه اخیر بالاترین را به منزله عذرخواهی از رفتارهای حذفی تلقی نماییم و همچنین بازنمودن معدودی از حسابها را به عنوان بازگشایی حسابهای مسدود شده تلقی نماییم !!! کماکان باید اذعان داشت که نه رفتار حذفی و سانسورگرای مدیریت بالاترین دستخوش تغییر شده و نه مدیریت بالاترین تضمینی به عدم نقض آزادی بیان داده است.
از طرف دیگر،  بیانیه های سه قلو(+، +، +) و همچنین مطلبی که چند روز پیش تحت عنوان امکانات محدود بالاترین منتشر نمود از گسترش رفتارهای حذفی و تغییر ماهیت بالاترین خبر می دهد. در این بیانیه ها رسما تاکید شده است که کاربرانی که روزگاری بالاترین را منزلگاه خود می دانستند و همگی در ارتقا و شکل گیری آن سهم داشته اند، به مهمانانی تقلیل پیدا کرده اند که حیاتشان در بالاترین به تصمیمات لحظه ای صاحبخانه بالاترین بستگی دارد. همچنین رسما اعلام گردیده است که سایت بالاترین تغییر ماهیت داده است و مدیریت بالاترین که سابقا توسط کاربران اعمال می گردید، هم اکنون قرار است توسط مدیران آن در نقش سردبیر اداره شود و مقرر گردیده است که مدیریت بالاترین نقشی محوری در کنترل محتوای سایت داشته باشد. همچنین با افزایش تیم مدیریت و گستره حوزه تصمیم گیریها، بصورت تلویحی  اعلام شده است که ایجاد محدودیت های کاربری افزایش یافته و نقش بیشتری برای دخالت مدیریت در کنترل سایت و اعمال قوانین در نظر گرفته شده است.
اگر به قسمت اول این نوشته رجوع شود، در آنجا ذکر گردید که بالاترین علیرغم اینکه توان و پشتوانه فکری برای حضور و دخالت در بحث ها را ندارد، بر خود تکلیف دانسته که به خرده بحث های کاربری وارد شود و نسبت به برقراری توازن بین کاربران اقدام نماید. تجربه حوادث گذشته نشان از آن دارد که این امر نه تنها موجب فروکاهیدن تنشهای بالاترین نگردیده است، بلکه باعث شده که به دلیل ضعف پشتوانه فکری مدیران بالاترین، تنشها به عدم اقناع کابران و فرسایش تیم مدیریت و نهایتا به بروز انفجارهایی نظیر حذف فله ای کاربران منجر شود. در کل به نظر می آید که در فضایی که اخیرا و بر خلاف مواضع قدیم و قبلی بالاترین ابراز شده، قرار نیست که کاربران توسط مدیریت بالاترین قانع شوند بلکه بالاترین کلاس درسی است که صحبت های خانم معلم حجت است  و دامنه آزادی ها و تحرکات کاربران تنها در صورتی مقدور است که حوزه اختیارات مطلقه خانم معلم  به چابش کشیده نشود. با این نوع دیدگاه که یچ نشانه ای از تغییر یا اصلاح آن دیده نمی شود. در بیانیه بالاترین که پس از حذف های فله ای صادر شد چنین عنوان شده است: کلاس درسی را در نظر بگیرید که تمام وقت و توان معلم به جای تدریس، صرف ساکت کردن و پاسخگویی به دو شاگرد شود. در این حالت وقت و انرژی و منابعِ در صد بالایی از دانش‌آموزان هدر می‌رود تا معلم تمام روز آن دو نفر را آرام کند. در این حالت، معقول و منطقی است که برای رسیدن به هدف اصلی یعنی تبادل اطلاعات، دو شاگرد از کلاس اخراج شوند تا باقی دانش‌آموزان بتوانند به هدف اصلی خود برسند. آیا این عادلانه است؟ مسلما نه. زیرا دو نفر از حق شرکت در کلاس محروم شده‌اند. اما این عمل منطقی است و با هر نوع توجیهی بازده علمی کلاس را بالا خواهد برد.  لذا کاملا قابل پیش بینی است که در صورت بازگشت مجددا بحرانهایی  مشابه بحث های پیرامون لینک های ضدمذهبی شکل بگیرد. بدیهی است که در چنین مواردی علیرغم افزایش تعداد خانم معلم ها و مبصرها، از آنجا که نفرات زیاد شده احتمالا از توان و ظرفیت فکری لازم برای ورود به بحث ها برخوردار نیستند، دوباره همان آش و همان کاسه شکل خواهد گرفت و دوباره گفتگوهایی که اصولا نیازی به دخالت مدیریت بالاترین نداشتند تبدیل به تنشهای فرسایشی می شوند و نهایتا ابزار حذفی که در اختیار مدیریت مطلقه بالاترین قرار گرفته، حیات کاربران را تعلیق می کند.  در چنین سیستم مدیریتی، آنهایی که قدشان از مدیران بالاترین اندکی بلندتر است باید حذف یا منزوی شوند. یا حذفشان می کنند یا کاری می کنند که خودشان بروند.
بیایید یک بار دیگر مرور کنیم. اولا اینکه در حوادثی که گذشت جز معدود رفتارهای عصبی، کلیت روح حاکم بر اعتراضات کاربری حتی پس از حذفها، مجموعه ای از رفتارهای مدنی و منطقی بود هدفی جز حل بحران و گشودن راهی برای گفتگو نبود. کافی است بیانیه های کابران معترض - که در عین مورد ظلم واقع شدن، از دایره انصاف در قضاوتشان خارج نشدند-  و تلاشی که برای حل بحران انجام دادند را در نظر بگیریم. اگر چه دست معترضین از فضای بالاترین برای دفاع از خودشان کوتاه بود، اما هم در بالاترین و هم در رسانه هایی مانند دویچه وله که عقد اخوت با بالاترین بسته اند بصورت نامنصفانه ای کاربران حذف شده مورد نفی و تخریب قرار گرفتند. اما حتی پس از این رفتارها هم بیانیه ای که توسط کاربران معترض صادر شد به نحوی منصفانه روایتی واقعی از حذف های فله ای و حوادث قبل و بعد از آن ارایه داد و سپس دلسوزانه چنین عنوان نمود: ما امضا کنندگان اين نامه؛ متشکل از وبلاگ نويسان و همچنين کاربران فعلی و پيشين وبسايت بالاترين، با حفظ تنوع و تفاوت های سیاسی و فکری میان خود، از آن جهت که اين وبسايت با کمک يکايک کاربرانش به نقطه ای از شکوه و اعتبار دست يافته بود و اينک در اثر اعمال سياست های نادرست و شتاب زده در سراشيب مخاطره قرار گرفته است، عميقا متاسف و متاثر هستيم. با اينحال در نگاهی کلان، جبران خسارتهای ايجاد شده را ناممکن نمی دانیم، اما تصور میکنيم گذشت زمان و بی توجهی نسبت به حل معضلات پديدآمده یا سخن گفتن در تریبون های یکسویه علیه آن کاربران، عمق خسارتهای به وجود آمده را به مراتب بيشتر خواهد ساخت و اثرات زيانباری را برای وبسايت بالاترين و اعتبار اين شبکه اجتماعی مجازی پديد خواهد آورد و در نقطه ی مقابل به منزله ی از دست رفتن فرصتی برای کاربران وب ٢ فارسی خواهد بود.  دوما کاربران معترض، هیچ گاه از گفتگو فراری نبوده اند. منتها تجربه تلخ دور قبل گفتگوها نشان از آن دارد که میز گفتگو اعتبار چندانی برای مدیریت بالاترین ندارد. درست در هنگامی که گفتگوها در جریان بود و پیشرفتهای خوبی انجام شده بود، کاربران تحریمی با وعده های داده شده بالاترین به بالاترین بازگشتند و برای رفع معضل لینک های ضدمذهبی، فیلتر نرم افزاری در حال طراحی و اجرا بود، که  ناگهان مذاکرات قطع شد و بعد از چند روز،  پروژه حذف ها اجرا شد و بعد هم تخریب کاربران هم در بالاترین و هم در رسانه های وابسته اجرا و دنبال گردید.  در چنین شرایطی آیا ورود به گفتگو با مجموعه ای که اعتقادی به گفتگو ندارد می تواند ثمر بخش باشد یا خیر؟ به واسطه کدام تعهد می بایست پای میز مذاکره قرار گرفت و چه شرایطی باید در نظر گرفت که یک گفتگو معنادار باشد؟ سوما دیدگاه غالب کابران معترض فراتر از کینه ها و عداوت هاست و یقینا هر گاه احساس کنند که بالاترین حداقل به شرایط قبلی اش برگشته است علیرغم دلزدگی از رفتارهای مدیریت بالاترین منعی برای بازگشت به بالاترین نخواهند دید. اصولا دنیای مجازی خنده دارتر از آن است که عرصه کینه ها و عداوت ها شود. اگر فراتر از حوادث اخیر به قضایای بالاترین نگاه کنیم، این سوال مطرح است که آیا ریشه و عوامل شکل گیری چنین بحرانهایی در بالاترین از بین رفته است با خیر؟ و آیا دیدگاه مدیریتی بالاترین و استراتژی مدریتی آنها تغییر کرده است یا خیر؟ اگر نیک بیندیشیم، شواهد امر چنین موضوعی را تایید نمی کند.
  کوتاه سخن اینکه در حالی که هنوز حتی همان مطالبات نامه آخر کاربران برآورده نشده است و در شرایطی که بالاترین به اشتباهاتش اعتراف نکرده و هیچ نشانه ای از اصلاح رویه و تغییر مشی آن دیده نمی شود، بدیهی است که کاربران حذف شده یا قهر کرده بعد از این همه تحقیر و حتی با باز شدن تعدادی از حسابهای کاربری توقیف شده میلی به بازگشت ندارند. اگر خوب بیندیشیم و بیانیه های سه قلوی بالاترین که تاییدی است بر اقدامات قبلی بالاترین را در نظر بگیریم، درخواهیم یافت که باز کردن حسابها بعد از اما و اگرهای فراوان  صرفا برای تطهیر نسبی مدیریت بالاترین از رفتارهای حذفی بوده است وگرنه چندان هم مایل به بازگشت قهرکرده ها یا حذف شده ها نیستند. مدیران بالاترین خود به این موضوع واقف هستند که با این نحوه باز کردن حسابها کاربران حذف شده عموما به بالاترین بر نمی گردد اگر هم برگردند فضا را آنقدر تنگ کرده اند که یا دوباره بالاترین بیرونشان می اندازد و یا اینکه خودش دلزده تر از قبل از بالاترین دل خواهند کند.
----------------------------------------------------------------------------
پی نوشت1: قسمت اول این نوشته به این پرسش پاسخ می دهد که چرا بالاترین پروژه حذف کاربران را اجرا کرد؟

پی نوشت 2: این دو نوشته از نگاهی فراتر از سیرتحولات به علل و ریشه های حوادث اخیر در بالاترین می پردازد. اگر چه بررسی سیر تحولات هم می تواند به درکی بهتر و منسجم تر از قضایای اخیر کمک نماید. در مطلبی دیگر توسط یکی از کاربران بالاترین نگاشته شده است سیر تحولات اخیر در بالاترین بصورت مبسوط بررسی شده است.

۱۳۸۹ بهمن ۲, شنبه

تحلیلی بر حوادث اخیربالاترین / قسمت اول: چرا بالاترین پروژه حذف کاربران را اجرا کرد؟


بالاترین قرار بود که سایتی کاربر محور باشد و نقش مدیریت نه دخالت در خرده بحث ها و جانبداری از این و آن، بلکه نظارت بر اجرای قوانین و فراهم کردن امکانات فنی برای چرخش سایت باشد. این رویه بصورت کج دار و مریض توسط بالاترین دنبال می شد تا اینکه  پس از عبور از دوران شکل گیری و شاید با هدف تغییرات سازمانی، استراتژی قدیم بالاترین تغییر کرد.  در استراتژی جدید، این حق و وظیفه برای مدیریت در نظر گرفته شده بود، که مدیریت بالاترین باید به  منظور ایجاد توازن در بین کاربرها و خرده گروههای شکل گرفته،  در مسایل کاربری و محتوای سایت دخالت کند. از نشانه های این تغییر استراتژی می توان به تغییر خزنده جایگاه کاربرانی به نام میترا یا مهدی که کاربرانی معمولی و هم رتبه با سایر کاربرها بودند اشاره کرد اما در طی یک دوره زمانی به جایگاهی آمرانه تغییر موقعیت دادند. ایده ایجاد کاربری به نام میترا ایده خوبی بود. این کاربر می توانست حلقه واسط کاربران و مدیریت بالاترین باشد. می توانست به تلطیف فضا در مواقع ضروری کمک کند. و به درستی در پروفایل کابری میترا نوشته شده که قرار است این کاربر یک کاربر معمولی بالاترین باشد و خواسته شده که  بین بالایار و میترا تمایز قایل شود. اما آن تغییر استراتژی حتی این ابتکار را هم از بین برد و این تمایز نقش ها  آرام آرام از بین رفت و میترا به عنوان سخنگوی بالاترین شد و حتی گاها مکاتبات بالاترین هم به امضای میترا می رسید. آیا کسی می تواند بگوید اکنون چه فرقی بین میترا و بالایار وجود دارد؟ اینکه بر این موضوع این همه تاکید می کنم، نه به خاطر اینکه ریشه تحولات اخیر بالاترین را در این جابجایی نقش ها بدانم، بلکه به این دلیل است که این تغییر نقش ها را شاهدی بر تغییر ماهیت بالاترین و تیم مدیریتیش می دانم.
حال سوال این است که چگونه تغییر سیاست های مدیریتی سایت، منجر به اجرای پروژه حذف ها شد؟ بر خلاف بسیاری از تحلیل ها که  تصمیمات متشتت بالاترین را ناشی از دخالت و فشار نیروهای سیاسی یا امنیتی می دانند، و دلیل اصلی آن حذف ها را حمایت  مدیریت بالاترین از بالامسلم ها می دانند، نگارنده معتقد است که آنچه رخ داد محصول فرایندی بود که ریشه  در تغییرات ماهیتی بالاترین دارد. اگر نیک بنگرید، بالاترین مشکل چندانی با  لینک های ضد مذهبی نداشت کما اینکه  در همان روزهایی که پروژه حذف ها کلید خورد پروژه فیلتر لینک های مذهبی در حال اجرا بود و این امکان وجود داشت که با اجرای آن پروژه و بدون نیاز به آن حذفها بحران درگیری های مذهبی ها و غیرمذهبی با اجرای آن پروژه مختومه شود. هم اکنون نیز لینک های ضد مذهبی که حتی از فیلتر بالاترین عبور می کند هم گهگاهی به چشم می خورد. در واقع مشکل از آنجا بوجود آمد که تیم بالاترین استراتژی دخالت در بحث ها و متوازن سازی سایت و خرده گروههای داخل آن را در پیش گرفت. منتها ورود به این بحث ها مستلزم داشتن دانش اجتماعی و فلسفی و گاهی سیاسی بالایی است که عموما تیم مدیریتی بالاترین فاقد آن هستند. لذا چون از طرفی ورود به این بحث ها را تکلیف و وظیفه تیم مدیریتی می دانستند و از طرفی دیگر  توان و پشتوانه  فکری لازم را نداشتند غالبا در ورود به بحث ها با کاربران دچار مشکل می شدند. این مشکلات وقتی حادتر می شد که هر گاه که  در اقناع کاربران ناموفق بودند آمرانه به تحمیل نظرات خود می پرداختند. اگر چه نهایتا نگاه آمرانه موقتا چالشها را با حذف کامنت یا لینک یا لینک گذار حل می کرد، اما آرام آرام این چالشها به درگیری های روزمره بالاترین تبدیل شده بود. از طرفی دیگر، طیفی همگون از کاربران که هر کدامشان به موضوعی احاطه داشتند شکل گرفته بود  و طبعا نگاه جمعی این کاربران بر نگاه فردگرایانه مدیریت بالاترین تفوق می یافت و این موضوع باعث تحقیر مدیریت بالاترین می شد. بالاترین تحمل و ظرفیت ظهور چنین پدیده ای را در داخل خودش نداشت.
 بحث های مربوط به نیک آهنگ نقطه عطفی در چالشهای روزمره  مدیریت بالاترین با کاربران بود. پس از آنکه به دلیل نحوه رفتارهای مخاطب آزار نیک آهنگ، جبهه گیری ها بر علیه او  تشدید شده بود، مدیریت بالاترین و شخص بالایار با هدف ایجاد توازن و به نفع نیک آهنگ وارد بحث ها شدند. نحوه ورود به بحث ها توسط بالایار کاملا غیرقابل دفاع و جانبدارانه بود و لذا از توان اقناعی کافی برخوردار نبود و نتیجتا به شدت گرفتن بحث ها و جنجال ها منجر شد. یک نمونه از این بحث ها را می توانید در کامنت های زیر این لینک  جستجو کنید. اولین موج حذف ها سر قضیه نیک آهنگ رخ داد  که طی آن  در یک روز حساب کابری قریب به ده نفر بسته شد. انفعال بالایار در آن بحث ها و میزان عصبیت ایشان در حدی بود که حتی کامنتی معمولی و محترمانه از خرس قطبی را  تنها به دلیل انتقادی معمولی از بالایار مورد حذف قرار داد.  هنوز ماجرای نیک آهنگ ختم نشده بود و هنوز فضای بالاترین به خاطر قضایای نیک آهنگ متشنج بود که بالاترین دوباره به قصد ایجاد توازن و به نفع گروه مذهبی ها وارد بحث ها شد. در مورد لینک های ضد مذهبی هم بالاترین در اقناع کاربران ناموفق بود و همانطوری که در بیانیه اخیرشان هم گفته اند نهایتا خسته شدند (در بحث ها کم آوردند) واضح تر اینکه نمی توانستند قبول کنند که در داخل بالاترین افرادی وجود دارند که تصمیات مدیریت را به نقد می کشند و مدیریت ناتوان از پاسخگویی است.
بسیار تلاش کردند که عنوان کنند که مخالفت ها از سوی یک گروهی متشکل و منسجم صورت می گیرد که هدفش تخریب بالاترین است. به عنوان نمونه مدیریت بالاترین رسما  مشکلات ایجاد شده را به وجود گروههایی در فرندفید که برای بالاترین توطئه چینی می کنند  مرتبط نمود.  اما واقعیت این است که اگر چه بعد از این حذف های فله ای، این افراد بی آنکه بصورت تشکیلاتی در یک گروه جای داشته باشند  اندکی همگراتر و منسجم تر شده اند اما در اصل مجموعه ای از افراد با نگاهها و گرایش های مختلف هستند که گاها به صورت تصادفی بر سر مسایلی خاص همنوا می شوند. به عنوان مثال در قضیه حذف لینک های ضدمذهبی، طیف وسیعی از کاربران و حتی بخشی از نیروهای مذهبی علیرغم مخالفتشان با توهین به مذهب، نگران از تحدید آزادی بیان با دخالت مدیریت در محتوای سایت مخالفت کردند. در واقع این عملکرد ضعیف مدیریت بالاترین بود که باعث شد کاربران بسیاری با این تصمیمات مخالفت کنند و نه تصمیمات گروهی و محفلی کاربران.  بدیهی است که رفتار نامناسب بالاترین در قلع و قمع کاربران و سلب امکان دفاع از آنان، باعث شد که این کاربران به دنبال مدیایی برای دفاع از خود بگردند و مثلا در فرندفید یا جاهای دیگر برای تبادل نظر جمع شوند اما این فرافکنی بالاترین و مرتبط نمودن مشکلاتش به وجود چنین گروههایی غیرمنطقی و فریبکارانه است. وانگهی، مگر تشکیل گروه و همفکری کاربران مذموم است؟ و آیا مگر ناقض قوانین بالاترین است؟ اگر قانون حاکم باشد گروههای کاربری نه مانع رشد بالاترین که باعث ایجاد رونق در آن می شوند. رفتار بالاترین در قبال شکل گیری گروههای رسمی و غیررسمی در بالاترین بیانگر این موضوع است که در صورت شکل گیری چنین گروههایی تیم مدیریت نگران است که امکان برقراری توازن بین کاربران را از دست بدهد به خصوص این نگرانی اش وقتی تشدید می شود که این گروهها جمعی از قدیمی های بالاترین باشند که دارای دیدگاه مستقلی هستند، گاه با تصمیمات بالاترین مخالفت می کنند، در صورت لزوم اعتراض می کنند، اعتصاب می کنند، تحریم میکنند و این در حالی است که هیچکدام از اینها بر خلاف قوانین بالاترین نیست و نمی تواند مورد اعتراض مدیران بالاترین باشد چه برسد به اینکه بهانه حذف قرار گیرند. اگر مدیریت بالاترین اندکی درارای ظرفیت بالاتری بود و خرد بیشتری را چاشنی مدیریت آمرانه اش می کرد، می دید که این تلاطمها بیش از آنکه مخرب باشند باعث ایجاد رونق و هیجان در بالاترین می شوند. آنچه مخرب است تلاطمهایی از این دست نیست. این تلاطمها خود به خود پس از مدتی به وضعیتی پایدارو متعادل می رسند. آنچه باعث ناپایداری سیستم شد، دخالت مدیریت در تشدید این تلاطمها بود که نهایتا به گرهی ناگشودنی تبدیل گردید.  پس از این حذف ها و واکنش های متعاقب آن بود که این سوال ها برای کاربران ایجاد شد که مگر قهر کردن از بالاترین ایراد دارد؟ آیا اگر کاربری در صفحه کاربری اش بنویسد که در اعتراض به فلان تصمیم تا فلان تاریخ به بالاترین برنمی گردد، نقض قوانین کرده است؟ آیا اصولا مدیریت یکسویه بالاترین وجهی از اعتراض کاربران را به رسمیت می شناسد یا خیر؟  و پاسخ ها روشن بود.  ظرفیت محدود مدیریت بالاترین باعث شد که در واکنش به اعتراضات کاربری،  راه حلی ساده یعنی حذف را در پیش بگیرند و به زعم خودشان این گروه های شکل گرفته در بالاترین را از هم بپاشانند.
 در قسمت دوم این نوشته، به بررسی شکست پروژه حذفی در بالاترین و دلایل بازگشایی حسابهای بسته شده و همچنین بررسی گزینه بازگشت به بالاترین پرداخته خواهد شد.
-----------------------------------------------------------------------
پی نوشت 1: برای درک تغییر استراتژی مدیریت بالاترین همین نکته بس که این دو توضیح مدیران بالاترین را در کنار هم ببینید: +، +.

پی نوشت 2: یکی از دوستان به نکته دقیقی اشاره کرد و علت بحران های اخیر را از نگاه مدیریتی تحلیل نمود. از نگاه ایشان بالاترین سازمانی است که دچار  سندروم موسس/بنیانگذار شده است که بر طبق آن،  موسس یک سازمان پس از رسیدن  آن سازمان به مرحله ای از رشد،  خود بزرگترین سد و مانع رشد سازمان  می شود. علت چنین پدیده ای این است که  چون سازمان به مراتب از سایز شخص مدیر (موسس) بزرگتر شده است و مدیر، دیگر نمیتواند با حد محدود توانایی اش، بر همه ابعاد سازمانش ، کنترل و نظارت و اعمال نظر داشته باشد خود به مانعی بر سر راه رشد سازمان تبدیل می شود. برای مطالعه بیشتر می توانید به این مطلب مراجعه نمایید.