۱۳۸۹ دی ۳, جمعه

بالاترین، جامعه آزاد، کلاس درس، یا تیم فوتبال!


وب سایت بالاترین با در اختیار داشتن حدود سی هزار عضو از اعضای جامعه مجازی پارسی زبان،  در نبود رسانه های مستقل  و اختناق سیاسی حاکم بر فضای جامعه ایران، به پناهگاه بسیاری از افرادی تبدیل شده بود که می خواستند جامعه ای آزاد را حالا که در فضای واقعی نمی توانند تجربه کنند، در فضای مجازی دنبال کنند. در واقع اگر چه هدف اصلی بالاترین ایجاد یک فضای خبری تحلیلی برای پوشش وب سایت ها و وبلاگ ها و تقویت صدای جامعه از میان توودرتوی انبوه خبرها و تحلیل ها بوده است، اما پیش نیاز ایجاد چنین فضایی، دارا بودن یک پلتفرم آزاد و دمکراتیک بود تا بتواند صدای جامعه و نه صدای مدیران و سردبیرانش باشد. درک چنین ضرورتهایی سبب شد که بالاترین چشم انداز یک فضای باز و آزاد را برای کاربرانش به تصویر کشد و جهت کلی مسیر حرکت بالاترین با فراز و نشیب های گاه و بیگاهش  در راستای تحقق چنین فضایی بود چرا که تنها در صورت فراهم شدن چنین فضایی بود که  اهداف بالاترین با اهداف کاربرانش در یک راستا قرار می گرفت و از برهم نهی خواست کابران و اهداف بالاترین، جایگاهی مطلوب بدست می آمد.  تنشهای سیاسی ایران در سال 88 و افزایش اختناق ها و خلا رسانه ای پس از آن حوادث نیز خود به خود بر ارتقای جایگاه بالاترین افزود. اما هم اکنون پس از گذر از روزهای اوج،  بالاترین در سراشیبی افول قرار گرفته است و با دگردیسی که در ساختار بالاترین بوجود آمده است آن زیرساخت نیمه دمکراتیک  در حال فروپاشی است و انحرافی عمیق از چشم انداز ترسیم شده در حال شکل گیری است. همین موضوع سبب شده است که از یک طرف بالاترین  بخش زیادی از کاربرانش را از دست بدهد و از طرف دیگر، با تغییر ماهوی بالاترین، دیگر قطعا  کارکردهای مورد انتظار از بالاترین نظیر تقویت صدای جامعه قابل دستیابی نخواهد بود.
نمونه ای از در باغ سبز نشان دادن های مدیریت بالاترین که در آن بالاترین فضایی باز و آزاد ترسیم شده است را در همین مصاحبه اخیر مدیر بالاترین با برنامه پارازیت، می توان مشاهده کرد. دراین مصاحبه صراحتا قید گردید که دخالت و نظر مسولان بالاترین مطلقا در محتوای سایت و حذف لینک ها تاثیری ندارد و همه چیز توسط کاربران و خرد جمعی آنها،  مشخص می شود.
حالا تنها پس از چند روز از آن مصاحبه، بالاترین پوست انداخته است و تغییر ماهیت داده است. پس از حذف فله ای کاربران، بالاترین در وبلاگ رسمی اش اعلام کرده است که دیگر حرف اول و آخر را کاربران نمی زنند. کاربران که تا پیش از این صاحبان اصلی و غیررسمی بالاترین قلمداد می شدند ناگهان به میهمانانی تقلیل داده شدند که تنها با پذیرفتن قوانین جدید می توانند در آن فعالیت کنند. رسما هم اعلام شد که بالاترین یک جامعه نیست که قرار باشد در آن دمکراسی دنبال شود، بلکه بیشتر شبیه یک کلاس درس و یا شاید یک مهدکودک است که قرار است خانم معلم در آن همه کاره باشد و کلاس را اداره کند و هر که مخالفتی کرد یا اختلاف سلیقه ای داشت را از کلاس بیرون بیندازد.
 اینکه بالاترین با این شیوه مدیریتش ظرفیت ایجاد یک جامعه دمکراتیک را ندارد، حقیقتی است که متاسفانه بسیاری از کاربران دیر به آن پی بردند و این اعتراف مدیریت بالاترین اعترافی شجاعانه بوده است. اما بخش دروغ آمیز بیانیه بالاترین ، منتشره در وبلاگش،  تشبیه بالاترین به کلاس درس، مدیرانش به معلمین و کاربرانش به شاگردان  است. (و احتمالا برداشتشان از کلاس درس هم سنتی ترین برداشت ممکن و چیزی در حد مکتبخانه است!)  اگر چنین است کدام معلم را دیده اید که چنین عقده وار شاگردانش را آن همه نه یک نفر و دو نفر، بلکه جمع زیادی از شاگردان خوب و معتبرش را برای همیشه از کلاس اخراج کند؟ کدام معلم را دیده اید که بعد از بیرون انداختن شاگردانش و بدون آنکه فرصت شنیدن سخنان آنها و دفاعیات آنها را داشته باشد به آنها انواع تهمت ها و برچسب ها را بزند و همه را با چوب متقلب و خرابکار و ... براند؟ این همه نفرت از شاگردان را تاکنون بصورت یکجا از معلمی دیده اید؟ خود اینکه این معلم، حدود دویست شاگردش را یک شبه بیرون بیندازد، و برخلاف رویه گذشته حتی دلیل اخراج را هم نمی نویسد یعنی اینکه غرض و مرضی در کار بوده، وگرنه به جای آنکه همه شاگردانش را با یک چوب براند این حق را به هر کاربر می داد که به جای  صدور کیفرخواست دسته جمعی، از نوع جمهوری اسلامی،  دلایل اخراج هر یک از آنها را بصورت جداگانه در صفحه کاربریشان و یا از طریق ایمیلی مجزا به آنها اعلام نماید.

 اتفاقات اخیر نشان از آن دارد که بالاترین قطعا یک جامعه دمکراتیک نیست. یک کلاس درس و یا مکتب خانه هم نیست. بلکه در حد یک تیم فوتبال است که مدیرانش در نقش سرمربی تیم ظاهر شده اند. سواد و ادبیات سرمربیان فوتبال ایرانی هم که مشخص است در چه حدی است.  از سرمربیانی که ادبیات خاصشان زبانزد است بگذریم ، علی دایی را که اتفاقا مهندس است و تحصیلکرده و دنیا دیده مثال می زنیم. همین چند روز پیش مصاحبه ای کرده بود و گفته بود  با تحولات ایجاد شده، تیم جدیدی متولد شده و هر کسی که چوب لای چرخش بگذارد، اخراج می شود. به گمانم بالاترین بیش از آنکه به کلاس درس شبیه باشد به یک  چنین تیم فوتبالی شبیه است و  مدیرش نه یک معلم با سواد و فرهیخته و آشنا با زیر و بم های فضای مجازی بالاترین، بلکه مهندسی است که سرمربی یک تیم فوتبال شده است. نمونه ای از اظهارات سرمربی این تیم در حال سقوط به دسته سه! را در نظرات  زیر این لینک می توانید دنبال کنید.